دیگر ادیان

تارنمای فرهنگی خبری - تحلیل خبرها و نوشتارهای فرهنگی و اجتماعی - زرتشتیان خارج از ایران

Friday, June 16, 2006

رفتار مسلمانان با زرتشتیان یزد در زمان قاجار


پادشاهان قاجار و سلطنت آنها:
آقا محمد خان قاجار (1781-1797)
فتحعلی شاه قاجار (1797-1834)
محمد شاه قاجار (1834-1848)
ناصر الدین شاه قاجار (1848-1896)
مظفرالدین شاه قاجار (1896-1907)
محمد علی شاه قاجار (1907-1909)
احمد شاه قاجار (1909-1925)
یکی از میشیونر های مسیحی بعد از اینکه پنج سال در ایران زندگی کرده است در مورد مشاهدات خود پیرامون وضعیت زرتشتیان در ایران چنین نوشته است:

تا سال 1895 هیچ پارسی (زرتشتی) حق نداشت چتر حمل کند. حتی زمانی که من در یزد بودم آنها نمیتوانستند در داخل شهر چتری حمل کنند. تا سال 1895 ممنوعیت شدیدی برای استفاده از عینک و عدسی های چشمی وجود داشت، تا سال 1885 آنها اجازه نداشتند که حلقه ای به خود بیاویزند، کمربند های آنان ساخته شده از کرباس خالص بود، اما بعد از 1885 هر چیز سفیدی مجاز بود.
تا سال 1896 پارسی ها باید عمامه های خود را بجای تا کردن، گره میزدند. تا سال 1898 تنها میتوانستند قبا یا لباس قهوه ای، خاکستری و زرد بپوشند، اما بعد از آن پوشیدن تمام رنگ ها به غیر از آبی و سیاه، قرمز روشن و سبز جایز بود. تا حدود سال 1880 پارسی ها باید کفشهایی به شدت بد ریخت را که تا مچ پایشان را فرا میگرفت میپوشیدند. تا 1885 آنها باید کلاه پاره ای را به سر میکردند. تا سال 1880 آنها باید شلوارهای گشاد کوتاهى که نزديک زانو جمع شده باشد را بجای شلوارهایی که تا قوزک پا را میپوشانند میپوشیدند. تا سال 1891 زرتشتیان باید فقط در شهر ها راه میرفتند (حق استفاده از درشکه و حیوانات را نداشتند) و حتی اگر در بیابان مسلمان پیاده با هر مقامی را میدیدند باید از مرکب خود پیاده شده و آنرا به شخص مسلمان میدادند. در زمانی که من در یزد بودم آنها حق داشتند که در بیابان سوار مرکب بشوند، آنها تنها مجبور بودند وقتی مسلمان بالا رتبه ای را در بیابان میبینند مرکب خود را به او بدهند. محدودیت های متعدد دیگری در لباس پوشیدن برای آنها وجود داشت که یاد آوری آنها تکان دهنده است.
بعد خانه پارسی ها و یهودیان، با دیوارهایی که اطراف خانه کشیده میشد باید آنقدر کوتاه میبود که مسلمانان بتوانند با دراز کردن دستانشان به بام خانه دست بزنند، اما آنها اجازه داشتند خانه شان را با کندن زمین در زیر زمین درست کنند. تا حدود سال 1860 پارسی ها نمیتوانستند به تجارت بپردازند. آنها باید مالهای خود را در کمدها و صندوقچه های خانه هایشان پنهان میکردند، و در خفا آنها را میفروختند. آنها اکنون میتوانند در کاروانسرا ها و مسافرخانه ها تجارت کنند اما حق ندارند در بازار باشند، همچنین حق ندارند کتان و یا پارچه بفروشند. تا سال 1870 آنها حق نداشتند برای فرزندانشان مدرسه و مکتبی داشته باشند.
مقدار مالیت جزیه برای هر یک از کفار، با توجه به ثروتشان متفاوت بود، اما هیچگاه کمتر از دو تومان (ده هزار دینار) نبود. یک تومان در حال حاضر سه شیلینگ و هشت پنس است، اما در گذشته بیش از اینها بود. حتی الان که پول اینقدر ارزش خود را از دست داده است، این پول یک کارگر است که ده روز کارمزد یک کارگر است. پول باید در آن واحد و بلافاصله بعد از اینکه فراش میرسید به او پرداخت میشد. فراش آزاد بود که در هنگام گرفتن مالیات هرکاری دلش میخواهد انجام دهد. مرد پارسی حتی حق نداشت به خانه اش برود تا پول را بیاورد، بلکه تا هنگامی که پول را بیاورد او را کتک میزدند. در حدود 1865 یک فراش که میخواست مالیات را بگیرد مردی را به سگی بست و ضربتی بر هر کدام وارد آورد.
حدود سال 1891 یک مجتهد تاجری زرتشتی را یافت که جورابی سفید را در یکی از میادین عمومی شهر پوشیده بود.او دستور داد که مرد را کتک بزنند و جورابهایش را در بیاورند. در حدود 1860 مردی هفتاد ساله در حالی که شلواری از کرباسی سفید به تن داشت به بازار رفت، آنها او را به شدت کتک زدند، شلوارش را در آوردند و او را در حالی که شلوارش را زیر بغل داشت مجبور کردند که به خانه اش فرستادند، برخی از پارسی ها مجبور بودند روی یک پایشان در منزل مجتهد بایستند تا اینکه مجتهد قبول کند که آنها را محکوم به پرداخت مقدار قابل توجهی پول بکند.
نقل شده از کتاب Politically incorrect guide to Islam, by Robert Spencer, Regnery Publishing, Inc, 2005, P166-169
در کتاب
Napier Malcom, Five Years in a Persian Town (New York: E.P.Dutton, 1905), 40-50.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home