دیگر ادیان

تارنمای فرهنگی خبری - تحلیل خبرها و نوشتارهای فرهنگی و اجتماعی - زرتشتیان خارج از ایران

Tuesday, May 09, 2006

زندگی از دست رفته

اندر قصه زندگی زرتشتیان در ایران پیش و پس اسلام
در کلاس های درس دانشگاهی که مرسوم است در باره دانش و علوم روز صحبت شود
زمانی که استادی آخوند به کلاس وارد می شود تن هر دانشجوی غیر مسلمانی می لرزد. همه می دانند که یکی از وظایف جور واجور هر آخوندی تبلیغ کردن بر علیه غیر مسلمانان و وادار کردن این بی پناهان به مسلمان شدن است. یکی از راه های این کار فجیع بد وبیراه گفتن به اصول و پایه های اندیشه ای ادیان دیگر است

در زمانه ای که از آغاز چیرگی الاعراب بر ایران آغاز شد، زرتشتیان با خفت و خواری در خاک آباء و اجدادی خود زندگی کردند و دم بر نیاوردند.
هر ساله یهودیان به خاطر سالگرد هولوکاستی که توسط هیتلر بر آنان رفته است دست به برپایی تظاهراتی در سرتاسر دنیا می زنند.
ارمنی ها هم دست کمی از یهودیان ندارند. اینان نیز هر ساله در دوم آوریل تظاهرات دامنه داری را در خیابان های تهران بر پا می کنند و کشتار وسیع ارمنی ها به دست دولت فاشیستی ترکیه را محکوم می کنندو تب این تظاهرات آنقدر بالا ست که هرساله کار ارمنی های همیشه آرام در این روز به خشونت هم می کشد . البته که اینها حق دارند و باید هم چنان باشند.
سالیان درازی از آن دوران نمی گذرد که بنای معابد تازه برای زرتشتیان ممنوع بود و نیز به آنها اجازه نمی دادند. اگر چه هنوز هم چنین قانونی در ایران اسلامی حکم فرماست که البته شکل و شمایل آن تغییر کرده.
بعضی اوقات بعضی از دوستان می گویند ما نمی فهمیم شما زرتشتی ها چرا با دیگران نمی جوشید؟ پاسخ معلوم است. اینقدر توی سر مان زده اند که در عین حال که همه حواسمان به پس گردنی های میر غضبان تاریخ است ، نمی توانیم حتا به دوستی بهترین دوستانمان هم اطمینان کنیم .
در خبرها آمده است که خانم "دیان علایی" نماینده جامعه بین الملل بهایی در سازمان ملل با اشاره به نقش نشریات راست از جمله کیهان در برآشفتن جامعه بهایی ایران خواستار توجه ویژه محافل حقوق بشری به وضعیت این گروه از ایرانیان شده است.
وی همچنین یکی از دلایل این برآشفتن و اعتراض را انتشار مطالب اشتباه در باره بهاییت اعلام کرده اند و گفته اند آنها بوسیله این مطالب ، تصویر بدی درباره بهاییان و کارهای آنان ترسیم کرده اندکه می تواند موجب نفرت جامعه نسبت به بهاییان شود و از آنجا که بهاییان ایران هیچ امکانی برای پاسخگویی به این مقاله ها و برنامه ندارند ، این تبلیغات می تواند تأثیر بدی در جامعه بگذارد.
با ذکر این موضوع که تمامی مطالب عنوان شده از سوی خانم دیان می تواند درست باشد و مسلم است که آزار و اذیت بر جامعه بهاییان ایران از نخستین روزهای انقلاب اسلامی آغاز شد و تا کنون نیز ادامه داشته است و بر جوامع حقوق بشری است که این موضوعات را رسیدگی کنند ، لازم است اضافه کنم که این آزار و اذیت ها بر جامعه همیشه مظلوم زرتشتیان ایران نه از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شده و نه قرار است به این زودی ها خاتمه یابد.
در طول هزار و چهارصد سال گذشته و بلافاصله پس از پیروزی پارتیزان های عرب در مرزهای گسترده ایران ساسانی بر اثر استبدادی دینی که با روی کار آمدن حکومت تازیان بر سراسر ایران چیرگی یافت ، در ضمن پایمال شدن تمام حقوق انسانی ایرانیان زرتشتی و یا تازه مسلمان شده برای مدت دو قرن چنان بر سر این ملت آمد که حتا فارسی حرف زدن از یادشان رفت و کم کم تبدیل شدند به اٌمت اسلامی و دیگر ملت ایرانی نبودند .
از سوی دیگر تبلیغات وسیعی بر علیه دین قدیم آغاز شد و ایرانیان اسیر در دستان دژخیمان حکومت استبداد دینی باورشان شد که پدربزرگهاشان آتش پرست بوده و آنان شانس آورده اند که دین اسلام به آنان اعطا شده است. به این ترتیب آخوندهایی که از همان آغاز دوران سیاه دویست ساله ظلم و ستم ، در جهت حفظ و بقای حکومت دینی تاریان بر ایران تعلیم یافته بودند هر روز بر منبرهایی که برایشان دست و پا شده بود، در کنار فتوای کشتار غیر مسلمانان ، زرتشتیان را آتش پرست و ناپاک خواندند و بر همه مردم به دروغ تاریخی خواندند که همه ساختگی بود و ساخته پرداخته اندیشه های کاملا سیاسی حاکمان تازی .
و این مردم ایران بودند که با ساده اندیشی همه را باور می کردند.
اما این مردم بیچاره و بی پناه زرتشتی می بایست با هر وسیله ای از دام این اسوه های بیداد و ظلم نجات یابند و خود را از فراخنای تاریخی ساختگی به آینده ای که امروز ما در آن زندگی می کنیم نزدیک تر کنند.
اگر نبود آنهمه ایمان و ارادت به موبدان و خاندان ایثارگر و پر محبت موبد زادگان زرتشتی و سر سپردگی به آنان شاید این مردم هم حرف های تازه را باور می کردند . البته این اتفاق هم گاه و بیگاه اما مدام و مستمر می افتاد و عده ای باز دوباره به همان دامی می افتادند که پیش از آن خویشاوندانشان افتاده بودند. اما هر چه بود بهتر از آن همه فشار های مالی شامل مالیات و جزیه بود که بر دوش همه شان سنگینی می کرد .
فشار ها هر روز بیشتر می شد. از دامنه آن کم که نمی شد هیچ هر روز هم بر حجم تبلغات منفی بر علیه دین قدیم افزوده می شد . هر چه پیش تر می رفت و هر چه مردم احساس می کردند که کلاه رفته بر سرشان گشاد تر از آنی است که می اندیشیدند، بر شدت حملات افزوده می شد . کارها به همین منوال پیش رفت و در هر زمانه ای نیز به همین منوال ادامه می یافت. و این گونه فشارها تبدیل به عکس العملی تاریخی و همیشگی شد در برابر تمایل روز افزون ایرانیان مسلمان شده به برگشت به دین گذشته و از دست رفته .
در این میان اما قوم بی پناه زرتشتیان ایرانی فراموش شده بود . نه سازمان مللی وجود داشت و نه نماینده ای از حقوق بشر تا بر فشارهایی که بر این قوم اسیر وارد می شد اشراف داشته باشد. گاه و بی گاه تب برگشت به دین اهورایی بالا می گرفت و در نتیجه هر روز مرتب بر گرده زرتشتیان فشار بیشتری وارد می آورد و بیشتر و بیشتر آن را در هم می شکست . بر اثر این فشار های دائمی بود که بسیاری از زرتشتیان بالاخره تحمل از دست می ادند و به دامان اسلام پناه می بردند .
اما تکرار این بازتاب های اجباری باعث شد که زرتشتیان را در برابر تمایلات مسلمان شده ها برای بازگشت به دین اجدادی شرطی کند و از آن زمان بود که ندای نه! به پشیمانان بلند شد.زرتشتیانی که نمی خواستند بیشتر از آن شاهد فشارها و عذاب های تزایدی باشند اجباراَ به درخواست و خواهش پشیمانان نه! گفتند و همین امر باعث شد که مدتی بر تعداد فشار های مستقیم بر آنان افزوده نشود.
آنقدر مظالم رفته بر زرتشتیان زیاد و بیش از اندازه بود که دیگر هیچ زرتشتی برایش مهم نبود اگر تبلیغات برعلیه باورهایش به شدت در جامعه نقل مجالس باشد و هر روز هم او را نجس بدانند . همان که می توانست در شهر رفت و آمد کند و نان و آبی برای زن و بچه اش ببرد و کمی خیالش راحت باشد که زن و دخترش را به زور از خانه نمی ربایند به اجبار به عقد مردی مسلمان درش نمی آورند .
حواس من اما پیش آن دختر زرتشتی دانشجویی است که در کلاس درس آخوندی نشسته که خود را استاد هم می نامد:
«زرتشت و اوستاو هر آنچه به نام اوستا نامیده می شود همگی دروغ های تاریخ است . اصلا چیزی به این اسم وجود نداشته و همه را یهودیان و اسرائیلیان ساخته اند[1]
پیش خودم فکر می کنم چگونه این دختر دانشجوی هیجده-نوزده ساله می تواند پاسخ درستی به این آخوند بدهد؟ مهم تر از آن تجسم می کنم بعد از پایان این کلاس همکلاسی های وی چه طرز نگاهی را حواله این دختر دانشجوی زرتشتی می کنند؟ همینطور که خانم ديان علايي، عنوان کرده اند ما زرتشتیان هم باید اعلام کنیم که این حرف ها باعث بدبینی و حتا نفرت دانشجویان به دین ایرانی و در این میان شخص دانشجوی مورد نظر ما می شود.
چه می توان کرد؟ آیا وسیله پاسخگویی برای ما زرتشتیان آماده است؟



[1]- کتاب پلی بر گذشته نوشته ناصر پور پیرار –چاپ کوثر- تیراژ 3300- خرداد 1380

0 Comments:

Post a Comment

<< Home