دیگر ادیان

تارنمای فرهنگی خبری - تحلیل خبرها و نوشتارهای فرهنگی و اجتماعی - زرتشتیان خارج از ایران

Tuesday, March 28, 2006

پذیرش ایرانی اسلام و زور شمشیر


نویسنده آگاهی از ایران نوشته است
آیا در پذیرش اسلام توسط ایرانیان زوری در کار نبوده است؟
کسانی که می خواهند بما بباورانند که در پذیراندن اسلام بر ایرانیان زوری در کار نبوده و ایرانیان خود به پیشباز ( معنویت اسلام ) شتافته اند ؛ دو چیز را فراموش می کنند ؛ نخست اینکه فراموش میکنند که همه ی نازش آنها به ذولفقار علی است ؛ فراموش می کنند که علی در رویه ی 105 نهج البلاغه می گوید ( ما آرمانهایمان را با شمشیر هایمان حمل می کنیم ) ؛ اینها مرز معنویت و شمشیر را برای ما روشن نمی کنند ؛ دوم اینکه فراموش می کنند بما بگویند که پیام آوران ( معنویت اسلام ) با چه زبانی با مردم ایران سخن گفتند که ایرانیان یا بگفته آنان « عجمان » سخنانشان را دریافتند و به ( معنویت اسلام )پی بردند . ؛ عبدالحسین زرین کوب در رویه 116 از کتاب دو قرن سکوت می نویسد : « در واقع از ایرانیان ؛ حتی آنان که آیین مسلمانی را پذیرفته بودند زبان تازی را نمی آموختند و از این رو بسا که نماز و قران را هم نمی توانستند به تازی بخوانند ؛ و از تاریخ بخارا رویه 75 مایه می گیرد که : مردمان بخارا به اول سلام در نماز ؛ قران به پارسی خواندندی و عربی نتوانستی آموختن و چون وقت رکوع شدی مردی بودی در پس ایشان بانگ زدی ( بکنیتان کنید ) و چون سجده خواستندی کردی بانگ کردی ( نگون یانگونی کنید ) ... و سپس ادامه می دهد که : ... با چنین علاقه ای که مردم ایران به زبان خویش داشته اند شگفت نیست که سرداران عرب ؛ زبان ایران را با دین اسلام و حکومت خویش معارض دیده باشند و در هر دیاری برای از میان بردن و محو کردن خط و زبان فارسی کوششی ورزیده باشند .
به یک نمونه دیگر از( معنویت اسلام )پیش از آغاز لشکر کشی به سر زمینهای دیگر ؛ از نوشته های مسعودی و دیگران نگاهی بیمدازیم ؛ مسعودی در التنبه و الشراف می نویسد : « عربان از دین بگشتند ؛ بعضی کافر شدند و بعضی زکات ندادند ... ؛ سران اسلام از این جماعت خواستند که توبه کنند تا مشمول مقررات اسلامی قرار گیرند ؛ و هر گاه امتناع می کردند قتل آنها واجب بود ؛ یعنی با آنها می جنگیدند و آنها را می کشتند و زن و فرزندانشان را اسیر می کردند . » .؛ پطروفسکی در( تاریخ اسلام در ایران ) می نویسد : « در دوران زمامداری ابوبکر آشفتگیهای گوناگون در عالم اسلام پیش آمد؛ عده ای با قبول اسلام و خواندن نماز و از دادن زکات خود داری می کردند و جمعی که ایمانی نداشتند در حال تردید و انتظار به سر می بردند.؛ ابو بکر پس از آن که به کمک سردار خود « اسامه» تا حدی سرو صدای مخالفان را خاموش کرد ؛ بر آن شد که کلیه دشمنان اسلام را سر کوب کند . برای اجرای نیت خود طی بخشش نامه ای به کلیه قبابل عرب اعلام کرد که ( این لشکر را مامور کرده ام که هر که را از دین برگشته باشد با شمشیر بکشند و به آتش بسوزانند و زن و بچه اش را اسیر کنند مگر آنکه توبه کند ...) ؛ ابوبکر در پی این بخشش نامه با اجرای سیاست شدیدی مخالفان را بجای خود نشانید ؛ از جمله مردی را بنام فجات که خروج کرده بود ؛ پس از دستگیری به مدینه آورد و او را زنده زنده در آتش سوزانید . یزید ابن مهلب یکی از سرداران بزرگ اسلام است که همه ی تاریخ نویسان مسلمان از او ؛ و از کرد وکار ننگینش یاد کرده اند ؛ این خونریز تبهکار که ننگین ترین رویه های تاریخ بشر را با شمشیر خونچکان خود نوشته است ؛ در گرکان ؛ در سه شبانه روز پیاپی ؛ دوازده هزار نفر از اسیران ایرانی را بر سر ناودانهای آسیابها سر برید تاگندم آرد کرده و نان بپزد و بخورد ؛ و شش هزار برده از مردم گرگان گرفت و همه را به بردگی فروخت .... باز می نویسند که این مرد خدا!! که پیام آور معنویت اسلام بود در برابر یک برده ی او که بدست یک ایرانی کشته شده بود یکهزار تن ایرانی را بدار کشید ... ؛ آنان که می خواهند نسبت به آدمکشیهای بیشرمانه این خونریز بزرگ تاریخ آگاهی بیشتری داشته باشند می توانند به تاریخ تبرستان نوشته بهاء الدین اسفندیار ؛ تاریخ فضایل بلخ ؛ دو قرن سکوت نوشته عبدالحسین زرین کوب ؛ فتوح البلدان البلاذری ؛ و آفرینش و تاریخ نوشته دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی ؛ زین الاخبار نوشته گردیزی نگاه کنند .؛ با دریغ و درد باید گفت که ملایان ایران ویرانگری که امروز بر نیاخاک اهورایی ما فرمانروایی می کنند میدانی را در شهر بزرگ تهران بنام این افعی زاده اهرمن خو یعنی یزید ابن مهلب نامگذاری کرده اند .؛ پطروفسکی در کتاب تاریخ ایران می نویسد :« خداش دانشمند ایرانی را زبانش را از ریشه کندند ؛ چشمانش را با میله های داغ کور کردند ؛ دستها و پاهایش را بریدند و سرانجام گردنش را زدند .». ؛ عمادالدین نسیمی ؛ سراینده نامدار ایرانی را زنده زنده پوست کندند و سپس دستها و پاهایش را بریدند و پاهای بریده اش را بعنوان سوغات برای برادرش نصیرالدین فرستادند و پیکر تکه پاره شده او را هفت شبانه روز در شهر حلب بتماشا گذاشتند .؛ تبری می نویسد دهها تن دانشمند ایرانی را دست و پاهایشان را بریدند و پیکرهای آنان را به آتش کشیدندو سرهای بریده شان را بر دیوارها بنمایش گذاشتند .؛ عبدالحسین زرین کوب در رویه 69 کتاب دو قرن سکوت می نویسد : « تازیان به تیسفون در آمدند و غارت و کشتن پیش گرفتند ... بدین گونه بود که تیسفون با کاخهای شاهنشاهی و گنجهای گرانبها ی چهارصد ساله ی خاندان ساسانی به دست عربان افتاد و کسانی که نمک را از کافور نمی شناختند و توفیر بهای سیم و زر را نمی دانستند ؛ از آن قصر های افسانه آمیز جز ویرانی هیچ بر جای ننهادند . نوشته اند که از آنجا فرش بزرگی به مدینه آوردند که از بزرگی جایی نبود که آنرا بتوان افکند . مرتضی راوندی در رویه 50 از پوشینه دوم تاریخ اجتماعی ایران ؛ از نویسنده حبیب السیر چنین می آورد : « ... اعراب در تیسفون غنائم فراوان بدست آوردند که عبارت بود از مقادیر زیادی طلا و نقره منقوش به صورت انسان و حیوان و سنگهای قیمتی ؛ پارچه های ابریشمی ؛ زربفت ؛ قالیهای زیبا ؛ بردگان بسیار از زن و مرد و اسلحه و اموال فراوان دیگر .؛ شهر تیسفون ویران ؛ سوخته و غارت شد و دیگر در هیچ عهدی احیا نگشت . بخشی از ساکنان شهر که نتوانسته بودند فرار کنند کشته شدند و بخشی به اسیری و بردگی برده شدند ؛ سطح فرهنگ و تربیت سپاهیان عرب و حتی سرداران بزرگ ایشان به قدری نازل بود که از درک ارزش اشیائی که با چنان هنرمندی و چیره دستی ساخته شده بود ؛ عاجز بودند و طبق سوره مربوطه غنایم را تقسیم می کردند . بدین سبب بود که ظروف زیبای طلا و نقره را که از لحا ظ هنری بی بدیل بودند ذوب کردند و به شمش مبدل ساخته و پارچه های زربفت و زیبا را قطعه قطعه کردند .؛ تصرف پایتخت ساسانیان و ویران شدن آن بدست تازیان تاثیر شدیدی در مردم ایران کرد . ؛ قتیبه بن مسلم باهلی ؛ سردار معروف حجاج که چندین هزار از ایرانیان را در خراسان و ماوراءالنهر کشتار کرد و در یکی از این جنگها به سبب سوگندی که خورده بود اینقدر از ایرانیان کشت که بتمام معنی کلمه از خون آنها آسیاب روان گردانید و گندم آرد کرد و از آن آرد نان پخت و تناول نمود ؛ و زنها و دخترهای آنها را در حضور آنها به لشکر عرب قسمت کرد ... » .؛ ابن اثیر در رویه 50 از پوشینه سوم تاریخ کامل اسلام و ایران ؛ بان اشاره می کند که : « ... بر مبلغ مالیات سالیانه در سیستان دو هزار غلام نابالغ و دختر نیز افزودند ..» . در تاریخ سیستان رویه ی 106 می خوانیم « اعراب مسلمان در حمله بر سیستان در جنگ با « رتیبیل » عده بیشماری را کشتند و بردگان فراوان گرفتند » . و آخرین سخن در این زمینه را از جرجی زیدان نویسنده نامدار عرب باز می خوانم که د رتاریخ تمدن اسلام می نویسد : « تازیان بخاطر غارت و زن و اسیر و برده به اسلام روی آورده بودند . » . قتیبه بن مسلم باهلی ؛ سردار معروف حجاج که چندین هزارنفر از ایرانیان را در خراسان و ماوراء النهر کشتار کرد و در یکی از جنگها بسبب سوگندی که خورده بود ؛ اینقدر از ایرانیان کشت که بتمام معنی کلمه از خون آنها آسیاب روان گردانید و گندم آرد کرد و از آن آرد نان پخت و تناول نمود و زنها و دخترهای ایرانیان را در حضور آنها به لشکر عرب قسمت کرد ؛ قبر این شقی ازل و ابد را پس از کشته شدنش زیارتگاه قرار دادند و همه برای تقرب به خدا و قضای حاجات « تربت آن شهید !!» را زیارت می کردند ؛ ولی بزرگترین شاعر ایران و بانی رفیع ترین بنای مجد و شرف ملی ایران ؛ یعنی فردوسی توسی علیه الرحمه را پس از وفات ؛ بعوض اینکه قبه و بارگاه بر سر قبر او بنا کنند ؛ معاصرین قدر شناس ! او حتی جسد او را نگذاردند که در قبرستان مسلمانان دفن نمایند . مقتدای آنان شیخ ابولقاسم گرکانی گفت او مدح کننده گبران و کافران بود

0 Comments:

Post a Comment

<< Home